aaab

aaablog@sent.as

جمعه، آبان ۰۶، ۱۳۸۴
کسایی که روزه میگیرن و میگن برای لاغر شدن روزه گرفتن فرقشون با سایر افراد مذهبی در اینه که بیشتر از عقاید خودشون خجالت می کشن.

به نظر من احمقانه ترین چیز اینه که آدم از عقایدش خجالت بکشه!
اگه فکر می کنین ایرادی توش هست اصلاحش کنین و اگه فکر می کنین ایرادی نداره ازش خجالت نکشین.
دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۴
من همیشه گفتم که حقوق افراد چیزی نیست که یه جایی اون بیرون وجود داشته باشه، مثلا در آسمون ها تعیین شده باشه یا در هسته ی زمین قرار گرفته باشه. چیزی که مردم حقوق خودشون میدوننش و معمولا برای رسیدن بهش به شکل های مختلف مبارزه هم می کنن، تماما توسط مراجع قدرت تعیین می شه. حالا این مرجع قدرت می تونه حکومت، مذهب، کتاب های نوشته شده توسط روشنفکرها یا هر چیز دیگه ای باشه.
یه نمونه ی خوبش حقیه که اکثریت قریب به اتفاق کسایی که روزه می گیرن برای خودشون قایلن: اینکه وقتی به خاطر عقاید خودشون میخواد وقتی خورشید تو آسمونه چیزی نخورن این رو حق خودشون می دونن که کسای دیگه ای که چنین اعتقادی ندارن هم چیزی نخورن. خوب، چطوری شده که این انتظار عجیب غریب رو جزو حقوق خودشون می دونن؟ مشخصه، چون حکومت یا برخی منابع قدرت دیگه اینطوری بهشون یاد داده.
به همین ترتیب میشه کاری کرد که آدما احساس کنن حقشونه که وقتی تو خیابون راه میرن و دماغشون رو میگیرن هرکی که نزدیکشون باشه سرشو بخارونه. بعد هم میتونن به خاطر این حقشون مبارزه کنن و ...
دوشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۴
وقتایی که هوشیار نبودم (حالا چه به خاطر مستی، چه به خاطر عصبانیت، هیجان، ناراحتی، سردرد و سرگیجه ی شدید یا هر چیز دیگه ای) حداقل متا-هوشیار بودم، یعنی هوشیار نبودم، ولی میدونستم که هوشیار نیستم. گاهی که خیلی اوضاع خراب بوده دیگه متا-هوشیاری نداشتم، ولی اون موقع حتما متا-متا-هوشیاری داشتم، یعنی میدونستم که نمیتونم درست بفهمم که هوشیار هستم یا نه.
تا حالا از این حد، یعنی دو مرحله ناهوشیاری، بالاتر نرفتم. تا بعد ببینیم چی میشه...
وقتی از اول باهات مثل یه حیوون برخورد کنن هیچوقت نمیتونی درک کنی که حیوون نبودن چطوریه.
اگه جنایتکار دم از انسان دوستی و صلح نزنه کی بزنه؟!
شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۴
این وبلاگ هک شده است!
این وبلاگ در این تاریخ توسط نویسنده اش هک شد. لطفا جهت کسب اطلاعات بیشتر با خودش تماس بگیرین.
چهارشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۴
من هستم، از نوشتن هم کناره گیری نکردم. تنها فرقش اینه که مدتیه فقط توی دفترچه ی خاطرات دیجیتال و multimediaی خودم می نویسم. راستش خودم هم برام جالبه که چطور نوشتن در جایی که قرار نیست هیچ کس بخوندش انقدر برام جالب تر از نوشتن تو وبلاگی شده که عده ی به نسبت زیادی می خوننش.