دوشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۴
وقتایی که هوشیار نبودم (حالا چه به خاطر مستی، چه به خاطر عصبانیت، هیجان، ناراحتی، سردرد و سرگیجه ی شدید یا هر چیز دیگه ای) حداقل متا-هوشیار بودم، یعنی هوشیار نبودم، ولی میدونستم که هوشیار نیستم. گاهی که خیلی اوضاع خراب بوده دیگه متا-هوشیاری نداشتم، ولی اون موقع حتما متا-متا-هوشیاری داشتم، یعنی میدونستم که نمیتونم درست بفهمم که هوشیار هستم یا نه.
تا حالا از این حد، یعنی دو مرحله ناهوشیاری، بالاتر نرفتم. تا بعد ببینیم چی میشه...