aaablog@sent.as
زمان دبیرستان، اون دو سال اول که با سرویس میرفتم و میومدم، اتوریتهای تو مینیبوسمون داشتیم که از آهنگهای داریوش خوشش میومد. نتیجه: هر روز داشتیم داریوش گوش میدادیم. همونی که توش سال دو هزار و اینطور چیزا داره.
نمیدونم چطور یه مجموعه آهنگ میتونه انقدر افسرده کننده باشه!
من... من شاید از اون آدمایی ام که مثل خیلی دیگه از شماها، تو ناخودآگاهش کردن که آهنگ ایرانی گوش دادن بی کلاسیه.... الان، این آدم با کلاس، یاد اون آهنگا افتاده... به اضافه هوای تازه و خنک صبح که با دود مینیبوس مخلوط شده.
بعد از مدتها به لیست وبلاگهای مورد علاقم، همونی که قدیما زیاد میخوندمش، سر زدم. نمیشه گفت "چه بد که دیگه زیاد نمیخونمشون"، چون دیگه عملا نیستند. تعداد زیادیشون فیلتر شدن... خیلیهاشون دیگه نمینویسن... اکثر اونهایی که تو دامین خودشون مینوشتن، دیگه دامینشون رو ندارن... اون عدهای که هنوز مینویسن، دیگه اون آدمای قبلی نیستن.
نمیدونم، شاید هنوز کسایی باشن که مثل قبل بنویسن، ولی من دیگه نتونم مثل قبل از خوندن نوشتههاشون لذت ببرم.
انگار خوابی بود که تموم شد.
جلد دوم مرجع کامل AutoCAD 2007 چند روز پیش چاپ شد. البته واقعیت اینه که هنوز خودم کتاب رو از نزدیک ندیدم، ولی قراره تا چند ساعت دیگه برسه دستم.
این هم لینک کتاب تو سایت ناشر: مرجع کامل اتوکد 2007
چند روز پیش داشتم فکر میکردم نوشتن نامه استعفا چقدر هیجان انگیزه!
وقتی بچهای، چیزا رو یا میتونی راحت به دست بیاری، یا اصلا نمیتونی به دست بیاری. بزرگ که میشی، تنوع حالتها زیاد میشه... چیزهایی به انتخابات اضافه میشه که فقط با زور زدن زیاد به دست میان.
اینکه برای به دست آوردن چیزی زیاد زور بزنی مشکل اصلی نیست... مشکل اصلی اینه که وقتی برای یه چیزی زیاد زور میزنی، نمیتونی مطمئن باشی که با زور زدنت درست میشه یا از اون چیزاییه که اصولا قرار نیست به دست بیاری.
دیروز بعد از مدتها یه ایمیل قدیمیمو چک کردم. توش یه ایمیل بود از سایت PhotoSIG، که قدیم خیلی بهش سر میزدم و مدت زیادیه که فیلتر شده. امروز بهش سر زدم... یادش بخیر...
یه زمانی ارشاد اجازه نمیداد که تو کتابها آدرسهای اینترنتی وجود داشته باشه! به همین دلیل مجبور شدیم یکی از کتابهای من که لیتوگرافی شده بود رو هم تغییر بدیم. کمی گذشت و گفتن که برای آدرسها تعهد میگیرن، که اون سایت در زمان چاپ کتاب و بعد از اون، محتوای غیر مجازی نداشته باشه! این هم از اون حرفهاس. این سایت رو احتمالا به این خاطر فیلتر کردن که عکس بدن برهنه هم میشه توش پیدا کرد... به هر حال، من تو کتاب عکاسیم که هنوز هم داره تجدید چاپ میشه، آدرسش رو معرفی کرده بودم.
یه مدتیه فکرم مشغول عکسهای HDR هست. این یه عکس نمونس که با این تکنیک انداختم:
البته عکسیه که HDR بودنش واضح نیست. حتا میشه گفت که HDR بودنش تاثیر خیلی زیادی روی نتیجه نهایی نداره؛ با این حال، کسی که مثل من خیلی روی تنظیم نورها حساسه، HDR بودن تصویر اصلی خیلی بهش کمک میکنه (در نظر داشته باشین که شدت نورهای چیزی که شما میبینین ممکنه با اونی که من تو مانیتور خودم میبینم فرق داشته باشه).
سیستم نیرومند، بیشترین نیروی خودش رو از دشمنانش میگیره.
مدت به نسبت زیادی درگیر دوباره نوشتن توی وبلاگم بودم. ویندوزم رو عوض کرده بودم و در نتیجه نمیتونستم با WIndows Live Writer تو وبلاگ بنویسم، دوباره هم نمیتونستم راه بندازمش، چون شماره ID وبلاگم رو نداشتم. تو Blogger هم نمیتونستم برم، که نمیدونم به خاطر فیلتر بود یا چیز دیگه.
به هر حال، امروز بالاخره با یه پادفیلتر (!) رفتم و شماره وبلاگم رو از تو Blogger در آوردم. دوباره میتونم تو وبلاگم بنویسم.