aaab

aaablog@sent.as

چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۱
يه هديه براي يکي از دوستام درست کردم که به نظرم خيلي جالب اومد و مطابق معمول کلي قربون صدقه ي خودم رفتم (:
يه مکعب تو خالي سه سانت در سه سانت و باز هم در سه سانته، از چوب راش، که هيچ چيز ديگه اي نداره٠ همين٠
همين ديگه، منتظرين چي بگم ؟
خوب، وقتي تکون ميخوره يه چيزي توش جابجا ميشه، و از صداي تلق تلقش ميشه فهميد که يه چيزي توش هست٠ اتفاقا اصل چيزي که ميخواستم هديه بدم همونيه که توشه، ولي هيچ راه ورودي به توي مکعب وجود نداره، و اگه دريافت کننده ي هديه بخواد اون چيز رو ببينه، بايد مکعب رو بشکنه، و اين هم به معني نابودي هديه س٠
در اصل هديه ي من به اون چيزي که دلم نميخواد بدونه چيه٠ فقط دلم ميخواد اونو بهش داده باشم، و اون هم گرفته باشه، ولي ندونه چيه٠ اگر هم بخواد بدونه چيه (يعني مکعب رو بشکنه) برخلاف خواست و ايده ي من عمل کرده، و در اصل چيزي رو که ميبينه اوني نيست که من ميخوام٠ چيزي که من در نظر داشتم اون چيزه، در حالتي که ديده نشه٠

راستي، ميشه اونو گذشت تو X-Ray ؟!
اين يه برخورد کاملا غير هنريه ! اميدوارم نشه، يا اگه ميشه به نظرش نرسه، يا اگه به نظرش ميرسه جايي براي اين کار پيدا نکنه٠
ادامه ماجرا...