aaablog@sent.as
دیروز جلسه پرسش و پاسخ بود و امروز هم اختتامیه؛ جاش هم موزه هنرهای معاصر.
دوسالانه خیلی نقد شده، ایرادهای خیلی زیادی ازش گرفتن؛ راستش تا حالا تعریف زیادی هم نشنیدم. البته به نظر من واضحه که سیستم اجرایی دوسالانه به مراتب بهتر از دورههای قبل بود و فکر نمیکنم کسی با این حرف من مخالف باشه.
نقدها همه حول و حوش عکسهای انتخاب شده بوده و هست. بیشتر از دوازده هزار عکس فرستادن و از بین اونها دویست عکس انتخاب شده. خیلی از عکسهای انتخاب شده برای بینندهها قابل پذیرش نیست و اعتقاد دارن که حتما بین عکسهای رد شده جانشینهای خیلی بهتری پیدا میشده؛ پس چرا همچین عکسهایی انتخاب شده؟
یه ایراد دیگه که کمی حرفهایتر به نظر میاد، اینه که میگن عکسها خیلی یکدست و مطابق سلیقه هیات داوری بوده. مشکل این ماجرا هم اینه که اعتبار دوسالانه باعث میشه این نوع عکس که قسمتی کوچکی از انواع عکسهای جالبه، یه جور الگو میشه برای عکاسا و این اعمال محدودیته.
به نظر من چند مسئله مهم وجود داره که باید بهش توجه بشه:
1. تا حالا ندیدم که اعضای هیات داوری (هفت نفر) به خوبی از کارشون دفاع کنن. دیروز تو جلسه خیلی مظلومانه نشسته بودن و عملا طوری رفتار میکردن که متهم بشن. به کیفیت انتخابشون کاری ندارم، ولی وقتی یه عده از آدمای وارد تعدادی اثر رو انتخاب کردن، به نظر من باید جرات دفاع کردن از انتخاب خودشون رو داشته باشن. ولی داورا به هیچ وجه از خودشون دفاع نمیکردن یا اگه میکردن جوری میکردن که نکردنش بهتر بود (مگر آقای علایی). خیلیها تا حالا ایراد گرفتن که چرا خیلی از عکسها معیارهایی اولیه مثل کمپوزیسیون کلاسیک، رنگ و حتی فوکوس کردن رو رعایت نکردن. خوب، آقایان و خانم داور، شما مگه متوجه نبودین که خیلی از عکسها کمپوزیسیون عادی ندارن؟ مگه متوجه نبودین که خیلی از عکسها اصلا فوکوس نیستن؟ مگه قبلا متوجه نشده بودین که عمقرنگ خیلی عکسها کمه یا اور-اکسپوزن و خیلی چیزهای دیگه؟ اگه اونها رو انتخاب کردین مگه به این معنی نیست که این مسئله به نظرتون قابل قبول بوده و حتی توش نکته مثبتی هم دیدین؟ پس چرا از انتخابتون دفاع نمیکنین؟ این مشکل تا حدی پیش میره که من خیلی جاها ازشون شنیدم که میگن “بضاعت عکاسی ایران همینقدره”، یعنی انگار یه جوری دارن سعی میکنن خودشون رو تبرئه کنن و مشکل رو بندازن گردن عکسها و عکاسها. من شخصا فکر میکنم خیلی راحت میشد از بین عکسهای فرستاده شده برای دوسالانه عکسهایی رو انتخاب کرد که عده زیادی راضی باشن و ایرادهای اینچنینی نگیرن و این “انتخاب” داورها بوده که چنان عکسهایی رو انتخاب نکردن؛ حالا چرا از انتخابشون دفاع نمیکنن، من نمیفهمم.
2. قضاوت در مورد خوبی و بدی عکس چیز راحتی نیست. این رو هممون تو چیزهای مختلف تجربه کردیم. تا حالا ندیدین قضاوت افراد خبره و افراد غیر خبره در مورد نقاشیها چقدر با هم فرق داره؟ در مورد موسیقی کلاسیک چقدر با هم فرق داره؟ این تفاوت همیشه وجود داره. کسی که در فضای عکاسی نیست با عکسی از یه منظره خیلی قشنگ راضی میشه و اون رو عکس خوبی میدونه، ولی کسی که خبرهس، صدها بار عکسهایی مشابه اون رو دیده و این عکس جدید ممکنه اصلا توجهش رو جلب نکنه. وقتی به عکسی میگه خوب، که اون تکرارهای همیشگی رو توش ندیده باشه. قضاوتها فرق میکنه. به نظر من این پیشنهاد خیلی خوبه: آدم صد هزارتا عکس متوسط و خوب ببینه (حتی نمیخواد در موردشون کار تئوریک بکنه، فقط ببینه)، تا متوجه بشه بعد از اون چقدر قضاوتش در مورد عکس تغییر میکنه. این اتفاق برای خود من هم افتاده.
3. عکاسی میتونه محورهای مختلفی داشته باشه. مثلا یه عکاس خبری یا عکاس مستند رو در نظر بگیرین. این آدم عموما یه شکارچیه. آدمی نکتهسنج و سریع، که مثل یه پرنده شکاری به اطرافش توجه میکنه و تو یه لحظه چیزی رو ثبت میکنه که اگه اون آدم نبود، ممکن بود برای همیشه فراموش بشه؛ یا هیچوقت اونطوری که باید دیده بشه نشه؛ یا هیچوقت با دیدنش اون حسی که عکاس لازم میدونه منتقل نشه. این یه جور عکاسیه، عکاسی شکارچیها. بعضیها عکاسیشون کاشف-مابانهس. کسی که سفر میکنه و مناظر زیبا رو ثبت میکنه، یه جور کاشفه. این فرصت رو به بقیه میده که چیزهایی رو ببینن که خودشون توان و حال و حوصله رفتن-و-دیدنش رو ندارن. این هم یه سبکه. یه جور دیگه هم وجود داره، عکاسی که خالقه؛ عکسی که میگیره نه شکار شده و نه کشف. عکسی که به وجود آورده ممکنه مابهازای کاملی در خارج نداشته باشه، یه چیز جدید باشه، به تناظر ایدهای ذهنی یا ذهنیتی غیر کلامی. این هم یه نوعه. ظاهرا قرار بوده دوسالانه به دنبال عکسهای گروه سوم باشه و بگذریم از اینکه عکسهای انتخاب شده تا چه حد میتونن معیارهای گروه سوم رو ارضا کنن، ولی حداقل میشه به راحتی دید که در گروه اول و دوم جا نمیگیرن. مشکل از همینجا شروع میشه. عکسهایی که برای عموم افراد جالب هستن، عمدتا در گروه دوم و بعضا در گروه اولن. عکسهای گروه سوم زیبایی عام ندارن. به همین خاطر خیلیها که دوسالانه رو میبینن تعجب میکنن از اینکه عکسهایی که پسرخاله کوچولوشون میگیره خیلی قشنگتر از عکسهاییه که با این همه سر و صدا تو دوسالانه نمایش داده شده. این مسئله چیزیه که میبایست توضیح داده بشه و تا حالا هیچکدوم از اعضای هیات داوری و هیات سیاستگذاری اون رو توضیح ندادن.
4. اون چیزی که بهش گفتن ایراد حرفهای یادتونه؟ اینکه عکسها، با هر معیاری که بوده، کمابیش یکدسته؟ و اینکه این یکدستی یه جور الگوسازیه و جهتدادن به عکاسا که در عمل میشه نوعی اعمال محدودیت؟ عملا دستاندرکارا با این مسئله خیلی مخالفت کردن (از معدود چیزایی بود که به اندازه کافی دفاع شد)، ولی راستش رو بخواین، یه حسی به من میگه که همینطوره…
5. یه مشکل بزرگ که تو ذهن بعضی داورا و خیلی از منتقدها وجود داره، اینه که فکر میکنن دوسالانه عکس، متولی عکاسی در ایرانه. چیزیه که باید عکاسی ایران رو تقویت کنه، اصلاح کنه، حمایت کنه و … در حالی که به نظر نمیاد دوسالانه عکس چنین رسالتی داشته باشه.
6. بعضیها مثل شهریار توکلی (از داورا) از سیستم امسال که عکسها بدون نام عکاس و کاملا مستقل داوری شدن ایراد میگرفتن. به اعتقاد این افراد، عکسی در قبال عکاسش معنی پیدا میکنه و … من برعکس فکر میکنم بهتره دوسالانه به دنبال عکسهای جالب باشه، نه عکاسان جالب؛ پس همین سیستم امسال خیلی خوب بود. تو دوسالانه نهم که میخواستین شرکت کنین، میبایست همراه عکسها رزومه هم بفرستین و تو فراخوان رسما اعلام کرده بودن که یکی از عوامل موثر در انتخاب عکسها، موفقیت عکاس در گذشتهس. ولی این دوره اینطوری نبود. عکسهایی که به دست عکاسا داده میشد اسم عکاس نداشته، فقط شماره داشته. اینطوری خیلی بهتره… بذاریم فقط عکس انتخاب بشه، نه آدم.