aaab

aaablog@sent.as

دوشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۳
اینکه گفتم تئوری آشوب هنوز در دوران پیشا علمیه، با معیارهایی کمابیش کوهنی بود (قابل انکار نیست که فلسفه ی علم کوهن رو خیلی دوست دارم): هنوز پارادایم نداره؛ هنوز تحقیق ها همسو نشدن، در مسایل زیربنایی اختلاف نظر هست، توش بحث های فلسفی مطرح میشه (تو علم بحث فلسفی تفکیک میشه و به "فلسفه ی اون علم" منتقل میشه که توسط متخصص های مجزایی بررسی میشه، نه در درون علم و نه توسط تمام متخصصین اون علم) و کلا ساختار سوال-تحقیق-جواب و معناداری و بی معنایی روش ها توش شکل نگرفته (البته این دلایل همه فازی هستن). به عنوان یه نشانه ی خیلی خوب (البته نشانه، و نه دلیل) اینکه تقریبا تمام کتابها و نوشته هایی که در مورد آشوب هستن همه چیز رو از صفر شروع میکنن و به جایی میرسونن که میخوان، در حالی که وقتی سیستم علمی میشه معمولا این حالت از بین میره و سطوح مختلفی توی مسئله پیدا میشه.

این آخری واقعا گریه ی منو در آورده بود. هر کتابی که باز میکردم شروع میکرد همه چیز رو از صفر میگفت و باید n بار جرایانات لورنس، جولیا، مندلبرو و بقیه رو میخوندم که بلکه بینش یه چیز جدید پیدا کنم!

چند روز پیش داشتم به این فکر میکردم که منطق فازی و تئوری آشوب همسن هستن، در حالی که منطق فازی تو قسمت های غیر فلسفی-منطقی ش تقریبا دوره ی پیشا علمی رو پشست سر گذشته (البته اینو با قاطعیت نمیگم).
ادامه ماجرا...