aaab

aaablog@sent.as

شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۳
بی دلیل باهام شروع کرد به حرف زدن و از هر چیزی حرف زد. میفهمیدم که یه غم و سردرگمی خاص تو کلشه که لابلای حرفای بی ربط دیده می شدن. معلوم بود داره حرف میزنه که با اونا کلنجار بره و میفهمیدم که برای کشف شدن له له میزنه... ولی هیچ سعی نکردم وارد فضای خصوصیش بشم، اجازه دادم بحث همونطور بی ربط بمونه و بعد از مدتی هم خدافظی کردم و رفتم یه طرف دیگه...
ادامه ماجرا...