aaab

aaablog@sent.as

جمعه، تیر ۰۵، ۱۳۸۳
این رو به منزله ی یه اعتراف تلقی کن... از همون اعترافایی که ممکنه علیه ام استفاده بشه... از همون اعترافهایی که ممکنه علیه ام تو دادگاه استفاده بشه... دادگاهی که میشاشم بهش... این یه اعترافه، پس اون رو یه اعتراف تلقی کن... این یه اعترافه که یه تصویر عجیب در ذهن من ثبت شده، تصویری برداشته شده از کمتر از شش ثانیه فیلم واقعی همه روزه ای که برخلاف تماشاچیهاش تموم نمیشه... یه تصویر، ثبت شده از تنها چند ثانیه، که مجموعه ی بزرگی از چیزهای مبهم بهش ضمیمه شدن... ضمیمه... و اون تصویر رو به صورت یه .... یه .... اون چرخ دنده روغن کاری میخواد! روغن کاری میخواد!! چرخ دنده روغ کاری میخواد! میخواد! میخواد!
ادامه ماجرا...