aaab

aaablog@sent.as

جمعه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۳
حتا لذت بردن هم کلیشه ای میشه!
این دیگه واقعا زور داره. یه سری روشهای مستقیم یا غیر مستقیم دیکته شده از طرف اجتماع به تو میگه که باید چیکار کنی تا لذت ببری، و تو هم بعد از اینکه اون کارها رو میکنی پیش خودت میگی که لابد لذت بردم، قیافه ای میگیری که به لذت بردگی بخوره و سعی میکنی پیش خودت هم فکر کنی که لذت بردی.
متاسفم، این روش ها همیشه کار نمیکنن. حداقل، مدتیه احساس میکنم ازش خسته شدم. یه جور ... یه جور رل بازی کردن دایمیه. نمیدونم کی میتونه تمومی داشته باشه. حتا وقتی به تنهایی مطلق پناه بردم، وقتی که رفتم تو یه جای خلوت کوه خودمو گم و گور کردم که هیچ کسی نباشه و دارم لذت میبرم، یه دفعه ای متوجه میشم که در قالب یه سناریو با بازیگرهای خیالی قرار گرفتم و قسمت زیادی از لذتم متعلق به اونه. بیننده های خیالی رو میبینم که من رو ستایش میکنن، اینکه چطور دارم از قدرت پذیرفتن تنهاییم لذت میبرم، و من هم از این اتفاق لذت میبرم، نه از تنهاییم!
این همه جایگاه برای بقیه خیلی زیاده، خیلی خیلی ...
ادامه ماجرا...