aaab

aaablog@sent.as

پنجشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۲
تو حالتی هستم که به نظر میاد باید خیلی جمله های فلسفی عمیقی بگم، ولی نمیدونم چرا هرچی زور میزنم چیزی تراوش نمیشه!
* این تنها یادداشت امروز صبح من تو دفترچه یادداشتم بود.

از فهمیدن خسته شدم.
* این یادداشت دیروز صبح من تو همون دفترچه بود. صبح خیلی پرتنشی بود که با آرامش دلچسبی جایگزین شد.

پ.ن. اینکه یه نفر از واگنر خوشش میومده، بعد یه دفعه ای بدش میاد، طوری که دیگه اعصاب گوش کردنشو نداره (به عنوان راهنمایی بگم که تغییر موسیقایی دیگه ای تو این فرد رخ نداده) به چه معنیه؟
ادامه ماجرا...