دوشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۲
خوبه، تو گالری حوصلم سر نمیره. با این حال بعضی حرفها دیگه خیلی تکراری شده. اکثر کسایی که باهاشون صحبت میکنم ازم میپرسن که دوتا از عکسهام که قسمتیشون رنگی و بقیه سیاه سفیده چجوری درست شده. ولی من خیلی ناراضی ام، چون بازدید کننده ی غریبه خیلی خیلی کمه. ظاهرا همه ی گالریها، و حتا کافی شاپ ها دچار رکود شدن؛ احتمالا به خاطر شلوغی های اخیر.
خوب، شانس هم جزئی از زندگیه.
خیلی احمقانس که بخوام باز هم نمایشگاه بذارم، ولی از همین الان دارم بعضی نقشه ها برای نمایشگاه بعدیم میکشم ! بعضی وقتا به نظرم میاد که در مبارزه ی دایمی معنی پیدا میکنم.