چهارشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۱
خواب ديدم دو مرد نزديک من بودن، يکيشون زني رو پشت پنجره ي روبرويي ديد، به اونيکي گفت، و دوتايي شروع کردن به چشم چروني. اونوقت زنه که اونها رو ديد، اومد و دوتا چيز کوچيک مثل بشقاب بهشون داد، که ميتونستن هروقت خواستن توش زن رو ببينن و کيف کنن !