aaab

aaablog@sent.as

پنجشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۱
سه روز شد که به شدت سرم شلوغ بود، انقدر که ... که برام آرزو شده بود برم حموم ! فردا هم کار دارم و حتا کوه هم نميتونم برم؛ شنبه اول وقت هم باید تو کلاس در مورد یه چیزی که هنوز چیزی دربارش نمیدونم کنفرانس بدم. از همه بدتر اينکه ديروز دوتا کتاب در نظر اول خيلي خوب خريدم که براي خوندنشون دارم لحظه شماري ميکنم.
ادامه ماجرا...