aaab

aaablog@sent.as

یکشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۱
شايد به نظر مسخره بياد، ولي من از الان به فکر پايان نامم افتادم !
من يه موضوع جالب لازم دارم، چون ميخوام يه شاهکار از خودم به جا بذارم (البته از همون مدل شاهکارهايي که احتمالا تنها چند نفر درکش ميکنن که ممکنه هنوز به دنيا هم نيومده باشن).
امروز داشتم به اين فکر ميکردم که احتمال داره زندگي ايده آل من اين باشه که استاد دانشگاه بشم، از يه جايي تامين مالي بشم، و رو چيزهايي که دوست دارم کار کنم. اين کار رو هم احتمالا فقط ميشه تو يه کشور خارجي کرد که براي چنين چيزايي ارزش قايلن، نه اينجا که با همه چيز بازاري برخورد ميشه.
هيچوقت به خارج رفتن فکر نکرده بودم، ولي کم کم دارم به يه فکرايي مي افتم.

ولي اينا همش چرندياته، زندگي در لحظه اتفاق ميفته. "الان" زندگي من رو تشکيل ميده، همين نوشتنم توي وبلاگ بيشتر از هزارتا برنامه ي ديگه که براي آيندم ميريزم واقعي و معني دار هست.
ادامه ماجرا...