aaab

aaablog@sent.as

چهارشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۱
اون دانشگاهي که قديما منو راه نميداد و هزار جور بهونه ميگرفت تا بذاره من برم يه ساعت از کتابخونشون استفاده کنم، امروز من رو با کمال ميل راه داد، و از اين به بعد هم راه ميده٠ ولي باور کنين من هنوز همون آدم قبليم !
ما آدما چقدر قرارداداي خودمون رو باور ميکنيم، اوووه ٠٠٠
ثبت نام کردم و ليست واحدا رو هم گرفتم٠ حدود ٢٠ واحد اين ترم ارائه کردن، که جاي بعضي واحدهاي جالب، و بعضي واحدهاي مهم توش خاليه٠ مثلا فلسفه ي فيزيک نداره (از مهم ها) و فلسفه ي کوانتوم و فلسفه ي نسبيت نداره (از جالبا)٠

وقتي رفتم براي ثبت نام، يه دسته فرم بهم دادن که پر کنم، هرکدوم براي کاري بود (نيم ساعت داشتم فرم پر ميکردم)٠ جالب اينه که حدود بيست آيتم تو تمام فرم ها ثابت بود، و هر فرمي دو سه تا آيتم هم خاص خودش داشت٠ ميبينين چقدر مسخرس ؟ سيستم اداريمون هنوز خيلي مسخرس٠ به جاي اينکه تو يه فرم بيست آيتم عمومي و بيست سي آيتم اختصاصي رو به دقعه اي ازم بگيرن و بعد خودشون به هرجا خواستن بدن، يه همچين برنامه اي راه انداختن٠ انقدر چيزاي تکراري نوشتم که الان ديگه اسم خودم و بابامو با هم قاتي ميکنم٠ فرم ها هم که همه فتوکپي هاي کثبف و درب و داغون٠ کلي ديدنشون باعث افسردگي آدم ميشه٠ من حاضرم بدون اينکه ازشون پولي بگيرم همه ي فرم ها رو براشون "کامپيوتري" (!!!!) طراحي کنم و سه نسخه از هرکدوم براشون پرينت کنم و بدم بهشون از اين به بعد اونا رو تکثر کنن بدن به بچه ها ٠٠٠
ادامه ماجرا...