aaab

aaablog@sent.as

یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۱
امروز گالري بودم. جاي كارمو انتخاب كردم (و چندان هم دلچسب نبود) و بايد حداكثر تا يه هفته ي ديگه (13 ام) كارو تكميل كنم. نمايشگاه 15ام افتتاح ميشه.
احتمالا براي اينكه بتونم در اين فرصت و توي جايي كه دارم كارو تكميل كنم، مجبور بشم يه كم تغييرش بدم. البته از سر و تهش نميزنما، فقط بعضي چيزايشو يه جور ديگه ميسازم.

حالا مقدمه ي كاتالوگ كارمو در ادامه براتون كپي ميكنم. ادامه ي اين نوشته توضيح خود كاره، كه هر قسمتيش چه مفهومي داره و چطور اين مقدماتي كه گفتم قراره پياده بشه، كه اون ادامه رو ديگه اينجا نمينويسم و فقط مقدمه رو ميارم. اسم كار "بودگي" هست :

بودگي
بودگي تلاشي ست براي تجسم مجموعه اي از معاني ذهني، در باره ي باورها، ارزشها، و به طور غير مستقيم، بودن. بيان آنچه در قالب كلمات نميگنجد.
بودگي گذاريست در جهاني مملو از ايده ها و باورهاي گونه گون. در ستيز بي انجام آرا و عقايدي كه هيچكدام برتر نمي نمايند، مگر به مدد تعصبي كور، كه ممكن است ايمان، تجربه، يا حتا علم نام بگيرد. باور ترديد ناپذيرِ آنچه خود مي دانيم اساسي ندارد. آرزوي نافرجامِ يافتنِ آنچه مو لاي درزش نمي رود. تنها اندكي صداقت لازم است در كنار باريكبيني قرار گيرد، تا حقيقت تلخ بي حقيقتي را درك كنيم؛ و چه دردناك است چنين زماني. قصرهاي باشكوهِ باورهاي ما در ميان زمين و هوا معلق اند و ما در اضطراب؛ و دردناك تر اينكه چنين باوري نيز خود يكي از آن قصرهاست. خود سرابِ يك يقين. ولي افسوس. توهمِ حقيقت، اسبابي ست ساخته ي ميل و هوس انسان. تمايل انسان به وجودِ حقيقت، آنچه وجود داشته باشد و تمام وجودها را زير سايه ي خود متحد كند، انسان به آن دستيابي داشته باشد و با نزديك شدن به آن بتواند بر تمام بوده ها فرمانروايي كند. ميل فرمانروايي، ميل قدرت، ميل تسلط. اين است بنيان آنچه حقيقت مي ناميمش.

بودگي خود نيز توهي از حقيقت است. تجسمي ديگر از ميل به تسلط، كه در قالب چنين ايده اي بروز مي كند. اگر بناست از زنجيرها رهايي نيابيم، چه بهتر كه به جاي گردن، به پايمان وصل باشد. اين است بودگي.
ادامه ماجرا...