aaab

aaablog@sent.as

چهارشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۱
يه جايي بودم -پايين شهر- و زني رو ديدم كه از مردي به شدت عصباني شده بود، و از شدت عصبانيت جلوي جمع چنين اهانتي به اون كرد :
"اون مرد نيست، زنه !"
برام خيلي جالب بود، يعني عجيب بود. اين وسط چيزايي بود كه نتونسته بودم درك كنم. فكر ميكنم بدونم، ولي لمسش نكردم. واي ... واي ...
ادامه ماجرا...