aaab

aaablog@sent.as

چهارشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۱
بعضي وقتا از كاراي خودم خندم ميگيره. احساس ميكنم خودمو سر كار گذشتم، يا مثلا دارم زور زيادي ميزنم.
يه سري كارا ميكنم كه هيچ كس قدرشونو نميدونه ... اگه بخوام خودموني تر بگم، هيچكس ارزشي براشون قايل نيستن. در حالي كه من خوش باورانه براشون كلي وقت گذشتم.
دو ماه آخر تابستون گذشته رو كاملا وقف نوشتن يه كتاب كردم. دو ماه، روزي 12 ساعت ! اون كتاب هم چيزي بود كه اصلا در ايران وجود نداره و خيلي هم لازمه. يه ديكشنري ايسم ها. البته نه اينكه هر ايسمي رو به يه كلمه ي فارسي برگردونه، براي هركدوم به طور ميانگين يك صفحه توضيح داره. براي نوشتن هيچ فيلدي هم از كمتر از سه منبع استفاده نكردم و چيز واقعا قوي اي بود. كتاب فارسي زبوني به اين شكل نيست كه باهاش مقايسش كنم، ولي وقتي با كتاباي انگليسي مشابهش مقايسه ميكنم، از همشون بهتره.
يادم افتاد كه حدود يك سال از اون موقع ميگذره، و اين كتاب من هنوز چاپ نشده. معنيش چيه ؟
معنيش اينه كه اون دو ماه كار شديد من كه باعث شده بود كمتر روزي از خونه بيرون برم، همش به خاطر دلخوشي خودم بوده.
و بعضي جرياناي ديگه شبيه اون.
الان كه دارم رو اون سايته كار ميكنم، باز اين فكر اومد تو ذهنم كه ممكنه اين همه كار من باز بي نتيجه بمونه.
نميدونم، شايد همينطور باشه، ولي اين هيچوقت نميتونه كار من رو متوقف كنه !
ادامه ماجرا...