aaab

aaablog@sent.as

شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۱
حدود يك ساعت بدون استراحت روي چوب كار كردم. واقعا خسته شدم، و يه دفعه همونجا روي زمين دراز كشيدم و دستام رو از دو طرف دراز كردم. صداي موسقيم جور ديگه اي شد، واقعا لذت بخش بود.
جالبه، لذت بردن از موسقي شرايط خاص خودشو داره. آدمي كه سر حاله، هيچ مشكلي نداره، و انرژي زيادي داره، طبع فعالي داره، و براي همين هم نميتونه از موسقي زياد لذت ببره، در حالي كه وقتي اينطور نيست حالت منفعل به خودش ميگيره، و اونوقته كه موسقي اون رو احاطه ميكنه و با تمام وجود خودش رو عرضه ميكنه.
داشتم كنسرتو گيتار ويوالدي رو گوش ميدادم. خيلي قشنگ بود، خيلي. تا حالا گيتاري به اين جالبي نشنيده بودم.

اين دفعه از ميز كار جديدم استفاده كردم كه چند روز پيش ساختمش. ظاهرش اصلا جالب نيست، و براي همين هم خورد تو ذوقم، ولي كاركردش واقعا عاليه، خيلي. كلي كارام راحت تر شدن. البته اين مشكل رو هم داره كه چون صفحه ي چوبي روي ميز بزرگتر شده، صدا توش ميپيچه و خيلي بلندتر به نظر مياد، و احساس ميكنم ممكنه تا چند وقت ديگه از خونه بندازنم بيرون !
+ اونايي كه همسايه هاشون ساز ميزنن كلي شاكي ميشن، چه برسه به اونايي كه همسايه هاشون نجاري ميكنن.
- ولي من كه نجاري نميكنم !
+ نجاريه ديگه. پس صداي اره چيه ؟
- هر صداي اره اي كه نجاري نميشه.
+ چرا، ميشه.
- پس اگه كسي يه ضبط بذاره و توش يه نوار از صداي اره بذاره، و روشنش كنه، كارش ميشه نجاري ؟
ادامه ماجرا...