aaab

aaablog@sent.as

چهارشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۱
يه سر زدم به سايت ايران كليك. چنتا انجمن داشت كه رفتم سر و وقتش، و به دوتا انجمن سر زدم.
يكيش اسمش "فلسفه و مذهب" بود، كه تركيب بسيار مسخره ايه. فلسفه خيلي بالاتر از اونه كه كنار مذهب قرار بگيره، و خوشبختانه سنخيت خيلي زيادي هم با هم ندارن.
دوميش هم هنر بود، كه سردرش جمله ي بي معني "هنر نزد ايرانيان است و بس" رو نوشته بود. هروقت اين جمله رو ميخونم يا ميشنوم به اين فكر ميكنم كه ايرانيها چه اعتماد به نفسي داشتن ! اون هم از نوع كاذب. لابد من هم به همونا رفتم كه اينطوري شدم ...

تو انجمن اولي بعد از مدتها بحث و دعوا ديدم. دلم تنگ شده بود. سر خدا و دين و اينطور چيزا.
البته اصلا برام جالب نبود، به نظرم جلف اومد. هرچند كه خودم زماني خيلي از اين بحثا كردم، و اگه پاش بيفته باز هم از اين كارا ميكنم.

فكر ميكنم سال 75 بود كه مودم گرفتم. اولين شبكه اي كه رفتم تهران تايمز بود. جاي جالبي بود. اون موقع هنوز اديتورا فارسي نشده بودن و نامه ها همه انگليسي بود، با نويسنده هاي پينگيليش هم به شدت برخورد ميشد ! يه انجمن هم بيشتر نداشت.
بعد رفتم خانه كتاب، با تمام بازيهاش. بچه هاي اونجا جور خاصي بودن، با بقيه ي جاها فرق داشتن. تمام نرم افزارهاي شبكه رو خود خانه كتابيها نوشته بودن (كارمندا، نه يوزرها). تو مدتي كه اونجا بوديم كلي نرم افزارش قويتر شد. خيلي چيزها نداشت كه كم كم اضافه شد. اونجا تو انجمنا بحثاي خيلي جدي اي داشتيم. بيشتر بحث هام رو هم با يه آيدي ديگه ميكردم، كه دوستيهام مانع صحبت كردنم نشن. هنوز بعضي از دوستاي اون موقم رو دارم. يه عده آدم بيخود هم تو اون شبكه بود ...
آخرسر هم پيام. پيام رو دير شروع كردم، ولي اونجا هم انجمناي خوبي داشت. هرچند كه يوزرهاش خيلي بچه بودن.
بين اينها هم يه تعداد شبكه ي ديگه رفتم كه مدت كوتاهي دووم داشتن. نابغه و آيندگان و ساپكو (يكي از دوستاي خيلي خوبم از اين شبكس. كلا عجيب غريب ترين آدما رو داشت) و ...

ميخوام حالا كه امتحانام تموم شدن يه HomePage بزنم و توش مطلباي خودم رو بذارم. ميخوام يه سري مطلب در مورد موضوعات مختلفي كه به صورت فرا-تكراري تو بحثاي مربوط به دين طرح ميشن بنويسم.
البته الان كه حوصلشو ندارم.
ادامه ماجرا...