aaab

aaablog@sent.as

پنجشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۲
اول کتابم یه مقدمه ی ناشر اضافه کردن که ظاهرا اول تمام کتابای کانون نشر علوم میاد. تو این مایه ها که "مکتب انسان ساز و عزیز اسلام که خیلی علم دوست داره و همش گفته که علوم خوبن و یاد بگیرین و ...".

چندشم شد ! در هر صورت چاره ای نیست. 460 صفحه من نوشتم، یه صفحه هم اونا. در هر حال، سیستمی مثل اسلام (منظورم اینه که بهش به چشم سیستم نگاه میکنم نه چیزی خاص تر مثل دین) اگر هم از چیزی طرفداری کنه، به خاطر منافع خودش میکنه، و این قید بزرگیه. در واقع علمی که بعضی جاها تو اسلام سفارش میشه، علمی به معنای کلیش که ما در نظر داریم نیست و قسمت خیلی زیادیش شامل علوم دینی میشه (که ما حتا بهش علم هم نمیگیم). از طرف دیگه، روح کلی این سیستم هم چندان با تحقیق سازگار نیست، چون به شکلی از حقیقت مطلق معتقده که از قبل در اختیارش قرار گرفته. این مسئله همون داستان عمر رو پیش میاره که دستور سوزوندن کتابخانه رو صادر میکنه، با این استدلال که "اگه علومش خلاف دین ما باشه باید از بین بره، و اگه موافق دین ما باشه در قرآن اومده و نیازی بهش نداریم". البته میشه این سیستم رو جورهای دیگه هم تفسیر کرد، ولی ساده ترین و اولین تفسیر همینه، که به نوعی ضد علمیه.

در واقع، برای علمی بودن نیاز به شک داریم. نیاز به این داریم که فرد محقق در نگاهی کلی، به یافته های خودش اعتماد نکنه و به همین خاطر پیشرفت کنه. ولی در دین عنصری مطلق داریم، که این کار رو سخت میکنه.

در هر صورت، نسبت دادن "ضد علم" به اسلام هم یه مطلب تفسیریه، نه دقیق؛ ولی نسبت دادن "علمی" به اون کار سخت تریه، و بهتره این دوتا رو زیاد با هم قاتی نکنیم. دلیلی نداره هرچیزی که تمدن مدرن بهش ارزش میده رو به اعتقادات خودمون بچسبونیم. یک مسلمون میتونه حوضه ی دین و علم رو از هم جدا کنه و بدون اینکه وارد چنین بحثی بشه دین خودش رو داشته باشه و جبهه گیری خاصی هم در مورد علوم بکنه. البته اگه میل دین برای تسلط به همه چیز اجازه ی چنین کاری رو بهش بده.
ادامه ماجرا...