aaab

aaablog@sent.as

سه‌شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۱
Principle of sufficient reason

حالا که از اصل "جهت کافي" حرف زدم، يه توضيح کوچيک هم بدم که چيه، شايد براتون جالب بود.
اصل دليل کافي، توجيه کافي، يا يه چيزي تو اين مايه ها. "جهت" هم که تو اصطلاح فارسي (!) استفاده ميشه به معني دليله، همونطوري که مثلا ميگيم "اين کار را بدين جهت انجام دادم که ...".
اين اصل خيلي سادس. اينطور ميگه که هيچ چيزي انجام نميشه، مگر اينکه توجيهي براي انجامش وجود داشته باشه. البته اين خيلي گنگه، يه شکل بهترش ميتونه اينجور باشه که دو چيز نتايج مختلفي نميدن، مگر اينکه توجيهي براي اين مسئله وجود داشته باشه.

ما از اين اصل خيلي استفاده ميکنيم. در واقع هرجا که از تقارن براي رسيدن به جواب استفاده ميکنيم، اين اصل رو تاييد کرديم. مثلا اگه يه تير داشته باشيم که روي چهارتا تکيه گاه باشه و نسبت به نقطه ي وسط متقارن باشه (از نظر شکل و جنس) ميگيم که عکس العمل تکيه گاه ها بايد دوبه دو برابر باشن، چون متقارنه. به اون يکي زبون اينطوري ميشه که اون دو تکيه گاه توجيهي براي متفاوت بودن ندارن، پس مثل همن.

واقعا چيز ساده ايه و در زندگي روزمره خيلي استفاده ميشه. حالا اگه دقت کنيم ميبينيم که ميتونيم اون رو شکل خاصي از عليت هم بدونيم : علت هاي يکسان، معلولهاي يکسان به وجود ميارن.

البته شما هم احتمالا ميدونين که با وجود وضوح و بداهت، اين قاعده اشتباهه. در کوانتوم اين شکل از عليت، يا همون اصل جهت کافي رد ميشه. دو اتفاق متفاوت ميتونن شرايط اوليه ي کاملا يکساني داشته باشن. وقتي يه الکترون رو به سمت جايي نشونه ميگيريم، محل برخوردش توسط يه تابع احتمال تعيين ميشه، يعني اون ممکنه به هر جايي بخوره، فقط احتمالش فرق ميکنه. حالا اگه دو الکترون رو با شرايط اوليه ي يکسان شليک کنيم، هر کدوم به جايي ميخورن، و اصل جهت کافي رو نقض ميکنن.
و باز هم احتمال داره بدونين که کسايي مثل انيشتين با عدم قطعيت مخالف بودن و اعتقاد داشتن که در اينجا شرايط اوليه يکسان نبوده، و فاکتورهايي که براي ما مشخص نيست (متغيرهاي پنهان) باعث ايجاد تفاوت شده. با اين حال اين ديدگاه شکست خورده و الان عدم قطعيت حرف اول رو ميزنه.
ادامه ماجرا...